مسیح به خانه ما آمد
يكشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۲۴ ب.ظ
بسته پستی را باز کردم
گذاشتمش پیش دا،آب هرگز نمی میرد،شاهنامه و ...
و به این فکر می کردم که شاید وقتی فردوسی قصه قهرمانان افسانه ای را می نوشت ، آرزو داشت که این سرزمین هزاران آرش و رستم و سهراب داشته باشد...
خیلی وقت بود که حسی این چنینی به کتاب هایم نداشتم...
حس غریبی بود...
نفسم بند آمد...
نمی دانم چه نیرویی بود اما هرچه بود، مرا به سمت کتابخانه برگرداند...
کتاب را روی قلبم فشردم ...
صدای تپش قلبم به وضوح شنیده میشد...
احساس می کنم مسیح اینجاست!
شاید او به خانه تمام کسانی که این کتاب را انتخاب می کنند سر می زند...
و شاید...
خودش انتخاب می کند کسانی را که کتاب را به خانه می برند...
با کراماتی که از شهدا سراغ دارم...هیچ چیز بعید نیست...
به خانه ما خوش آمدی؛ #مسیح_کردستان ...